خواب دیشب
عین بیداری بود؛
خوابم مربوط بود به حرفای دیشب با یک عزیز...
ان شاءالله خیره!
کاش حرفای دیشبو نمیزدم؛خیلی تلاش کرده بودم واسه عادت به این شرایط!
البته؛من خیلی وقته تصمیممو در این مورد گرفتم؛ولی یادآوریش اذیتم میکنه...
+از فردا،رسماً کلاسام شروع میشه و امروز میرم خوابگاه...
البته؛هر فرصتی پیش بیاد،از خودم مینویسم!
خوشبحالم که دوستای خوبی دارم...
++خیلی دلم تنگ شده؛برای اون2نفر...
برای بهترین نقطه ی...
+++دوستای خوبم؛یه دختر خانم13-14ساله،بعد از یه عمل سخت هنوز تو کماست!
براش دعا کنید!
لطفاً هرکی که این مطلبو خوند،واسه سلامتیش یه صلوات بفرسته...
++++حرم امن الهی،داره نا امن میشه!
خدایا؛رحم کن...
+++++اشک هایم را نگه میدارم...
++++++واسه من هم دعا کنید؛بنده های خوب خدا...
یا زهرا"س"...
- ۹۴/۰۷/۰۳
پس خوش به حال من کلاس ها از 12 شروع میشه :)
آخ اخ خوابگاه خیلی سخته ! من طاقت خوابگاه ندارم برای همین انصراف دادم و نشستم درست حسابی خوندم که روزانه شهر خودمون قبول شدم
به روی چشم حتما برای ایشون دعا میکنیم
أَمَّنْ یُّجِیبَ أَلْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِف أَلْسُوء
اللهم صل على محمد و آل محمد و عجل فرجهم
برای شما هم که همیشه دعا میکنیم دل من ....